شاعر : سید حجت بحرالعلومی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند
همیـشه بوده فـقـط لطف،کارفاطمهها که بـوده ایـل و تـبـارم دچـارفاطمهها
اگـر قـرار بر این است بیقـرارشـوم خـدا کـند که شـوم بیقـرار فـاطـمـهها
خوشا به حال کسیکه تمام زندگیاش مـدام چـرخ زنـد در مـدار فـاطـمـههـا
نیاز نیست به توضیح حجب وعفتشان زبـانـزد است هـمیـشه وقـار فـاطمهها
رسیده چون شب مـیـلادمن کجابروم مدیـنه هـست و یا قـم مـزارفـاطـمهها
عجب نباشد اگر قم شده دری زبهشت بهشت بوده چو درانحـصارفاطـمهها
گره به کار من افتاده میروم سوی قم
دخـیل بـستهام امشب فقـط بهبانوی قم
تـمـام کـشـورما خـاک زیـرپـای شما کههست این همه امنیت ازدعای شما
چه ارزشیست به ناقابلی جان چومن هـزارجـان گـرامـی شـده فـدای شـمـا
نگـاه کن که همه نـوکـروغـلام توأند بگـو که سر بـتـراشـیـم ما بـرای شـما
زنان کشورما گوشه گـوشۀ این خاک چه مادران وچه خواهرکنیزهای شما
رسیـده صبح،گـدایی به خاکـبوسیتان بهعرش میرود امشب همان گدای شما
دوباره باز کلامی بگوتو فاطـمه جان دل ازامام رضا برده چون صدای شما
خوش آمدی به جهان زینب امام رضا
عــنـایـتـی بـرسـان زیـنـبامـامرضـا اگرچه دختر موسیابنجعفر آمده است دوباره فاطمه با شکل دیگرآمده است عجیب نیست که امشب دلم به تاب و تب است ببین که دربغل نجمه محشرآمده است رسیده است که خوشحال شود امامرضا وبـاز مـونـس جـان بـرادرآمـده است
شـنـیـدهایـمکه وقـتـی رسـیـد وادی قـم سوار محمل و با شال ومعجرآمده است
شـنـیدهایم که گـل بـود دست مـردم قـم چنان که دخـتر پاک پیـمـبر آمده است
هـزارمـرتبه آتـش بگـیـر شام خـراب کسی نگفت که غمدیده خواهرآمده است کسی به سنگ پرانهای شهرشام نگفت نزن که حوصلۀ زینبش سرآمده است
تـفاوتیست به شـهـرقـم وبه شام بـلا
به حد نـیـزۀ رأس شـهـیـد کـرب وبلا